سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و یکى از یاران خود را فرمود : ] بیش در بند زن و فرزندت مباش که اگر دوستان خدایند ، خدا دوستانش را ضایع ننماید ، و اگر دشمنان خدایند ، ترا غم دشمنان خدا چرا باید ؟ [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
خادم خادمان شهدا[152]
هر چیزی که می نویسم اگه کسی خوند کمی به خدا فک کرد ، کمی به شهدا نزدیک شد ؛ ثواب داشتم باشه واسه روح داداشای شهیدم . شهید علی و مهدی و حمید باکری. شهادت را به هر کس نمی دهند به آنهایی می دهند که نقاش باشند و دنیا را رنگ خدایی کنند و در همه حال دیدنشون خدا رو یاد آدم میاره. به امید روزی که منم نقاش بشم. خدایا مرا پاکیزه بپذیر.

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
EMOZIONANTE لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) در انتظار آفتاب upturn یعنی تغییر مطلوب پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار کانون توحید زازران سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani زیباترین اشعار عاشقانه معاصر قیدار شهر جد پیامبراسلام پوکه (باشهداباشیم) *پرواز روح* هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن گل باغ آشنایی بچه مرشد! سکوت ابدی داروخانه دکتر سلیمی لباس شخصی نشریه حضور ختم روزانه قرآن ویژه ماه مبارک رمضان طب سنتی@ سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام ****شهرستان بجنورد**** مشاور شیرمرغ تا جوراب دایناسور اینجاست عکس های زیبا *نهانخانه جان* وبلاگ بایدهلو باشد تنهایی......!!!!!! پایگاه مرجع شهید محمدرضا تورجے زاده ►▌ رنگارنگ ▌ ◄ .: شهر عشق :. تراوشات یک ذهن زیبا ای روشنای خانه امید، ای شهید... ما آخرش نفهمیدیم...!!! کارشناس مدیریت دولتی پاتوق دوستان سلام آقاجان دوستدار علمدار ابـــــــــــرار *bad boy* خدایا،عاقلی مودبم فرما خون شهدا مرام و معرفت ►▌ علوم و معارف اسلامی ▌ ◄ har an che az del barayad حب الوطن من الایمان .:: دلنوشته های یک فروند چریک ::. زندگی شیرین ترخون درست و غلط :: امـــید وصـــل :: علمدار بصیر یه دختره تنها عمارمیاندواب ... و همچنین گزیده ای از اشعار پسانیمایی نت سرای الماس ماه و مهــــــــــــــر همه هستیم حدیث نفس هیئت استشهادیون حضرت علی اصغر شهرمشکین دشت نهِ /دی / هشتاد و هشت سیرت پیشگان جبهه وولایت آتیه سازان اهواز نور غدیر راه کمال یاران امام خامنه ای - جوانان مکتب المهدی منتظـــــران شــــــــــهادت السلام علیک یا فاطمه الزهراء (س) کشکول طوبای محبت ترنم حضور اخلاق ، روان شناسی ، عقاید هیئت کشاورزی نوین ساحل نجات جدید ترین مطالب بچه هیات یا زهرا (س) منتظر باران پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش سکوت پرسروصدا وعده گاه به رنگ ابی تشنه دیدار بهار عشق مینو دانلود آسمونی حرفهایی ازجنس بهشت صراط تینا شاعر پروانه ها ASSH صدای مردم نی ریز به جنگ سایبری خوش آمدید... فریضه برتر جامع ترین وبلاگ خبری پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام سید مهدی شجاعی عاشق باش و کوچک چون عشق میداند آیی بزرگ کردنت را. ـــاستـــ♥8♥ــــادـــــ بهترین دوست زازران بفک بستنی گل یا پوچ ؟ vagte raftan با من بمان... خواندنی های ایران جهان *بی‌نهایت* طراحی نقشه های ساختمانی ستاره نیمه شب ثانیه ها... محب الفاطمه(س)... جوجو آسمان آبی . 8 . میقات با خدا Love ____نازیانه_____ یک فنجان خنده مرکز پایگاه های جامع شهیدان پایگاه مرجع شهید ابراهیم هادی پرستوی مهاجر مهندسی معکوس 2 سیده تا خدا مقر افسران جنگ سایبری گروه سایبری امر به معروف تعجیل دستنوشته های محمد جواد میرزابیگی گروه سایبری مهندس میرزابیگی - جنگ غزل ظهور عطش انتظار نون و قلم پایگاه مرجع سردار شهید ولی الله چراغچی پایگاه جامع شهید محمدرضا تورجی زاده پر پرواز پایگاه مرجع شهید خرازی پایگاه مرجع شهیدان همت چشمان منتظر پایگاه مرجع شهید مهدی زین الدین سایت رسمی سربازان اسلام دو بال پرواز پول سلام بر عزیز دل حیدر قاصدکهای بهشت برین از چیزهای دیگر شاپرک سیدطاها مخبر قوطی عطار جالب انگیزناک ساجد حلقه صالحین زنگ تفریح

مرحله ی دوم عملیات والفجر در پنجوین بودیم و قرار بود لشکر در کله قندی عملیات کند . وظیفه ما شناسایی مکان و موانع و تسلیحات دشمن بود . عراق که به حضور ما پی برده بود . جلوی مواضع پدافندی خودش به طور نامنظم مین کاشته بود . کمین هایش را هم در جاهایی گذاشته بود که امکان آن نمی رفت.

از همه مهمتر ، یک سری سگ تربیت شده به منطقه آورده بود که به محض اینکه از حضور ما بویی می بردند چنان سر و صدایی راه می انداختند که بند دل آدم پاره می شد . بعد هم منورها روشن شده و شناسایی تعطیل می شد.

چند شب برای شناسایی رفتیم اما به دلایل فوق موفق نشدیم . به آقا مهدی گفتیم : نمیشه ، عراق بود برده چه کنیم ؟

گفت : خجالت نمی کشین از من کمک میخواین ؟ مگه برای من کار می کنید ؟ اگه دل هاتون همه با هم باشه و یادتون باشه که فقط برای خدا و رضای او کار می کنین هر وقت منور زدن و یا مانع کاشتن یا سگ هاشون اومدن طرفتون فقط کافیه پیشونیتون رو بذارین روی خاک و از خودش کمک بخواین . نه از من مهدی باکری که خودم گرفتارم .

هر چه گفتیم نمیشه دیشب چند تا از بچه ها رفتن روی مین و شهید شدن ، جواب می داد : من گوشم به این حرف ها بدهکار نیست. با من از این حرفها نزنین . فقط خدا .

بالاخره رفتیم و گفتیم به حرف آقا مهدی گوش کنیم ، ببینیم چطور می شود . تا صدای سگ هایشان در می آمد ، یا منور می زدند یا توی مین ها گیرز می کردیم ، پیشانی مان را روی خاک می گذاشتیم و می گفتیم : فقط باید خودت کمکمون کنی . آن شب طبق دستورالعملی که آقا مهدی داده بود و ما اجرایش کرده بودیم ، موفق شدیم تمام مواضع و موانع عراق را شناسایی کنیم و تا پشت خط اصلی شان را برانداز کنیم.


92/6/30::: 1:20 ع
نظر()